تشکر از همه دوستان

سلام خدمت همه دوستان عزیز ..  امیدوارم که همگی خوب و خوش و سلامت باشین راسیتش منم خوبم یعنی از لطف شما دوستان خوب شدم از همتون ممنونم که بهم سر زدین و باعث شدین که من به این مسئله پی ببرم که هنوز کسانی هستن که به فکر هم نوع خودشون باشن ..  از همتون تشکر میکنم مخصوصا از تو || دختر تنها || خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم و مرسی که نگرانمی .. مرسی از لطفت من خوب خوبم .. انشالله تو هم خوب باشی و خیلی خوشحالم که یه روزی هم من تونستم مشکلت رو حل کنم به هر حال از همتون تشکر می کنم که تو این مدت منو تنها نداشتین بازم معرفت شما دوستای اینترنتی !!! از بیرونیاش که خیری ندیدم پس ایول هر چی Net Friend  !! انشالله که شما همیشه موفق و موید باشین ، امروز بعد از 8 روز اومدم آپ دیت کنم خیلی دلم می خواست زودتر از اینا آپ دیت کنم اما خوب کار داشتم حتی فرصت آنلاین شده هم نداشتم اما امروز دیگه گفتم بی معرفتی نخوام آپ دیت کنم و به شما دوستای عزیز سر نزنم آخه هر چی باشه فقط شما برام موندین دیگه ..!! این چند روزه نمی دونم در مورد چی بنویسم اما یه یه چیزی می خوام بگم که فکر کنم حرف همه همشهریهای من باشه و اون تشکر از اداره محترم برق !!!  چون همیشه به فکر ادیسون این مخترع بزرگ هستند و در روز از 24 ساعت 25 برق محلهای مختلف رو قطع میکنن که همه به فکرش باشن و واسه شادی روحش صلوات بفرستن .. فکر کنم ادیسون الان نزدیک یکی از پیامبران باشه با این همه خدا بیامرزی که براش میفرستن ، ادیسون روحت شاد !!!!!!  راستی بچه های خارج از بوشهر آب و هوای شهر شما چجوریاست ؟ اینجا که عالیه میدونین خدا چی گفته ؟ گفته مردم بوشهر دیگه جهنم نمیرن چون تو طول زندگیشون اینقدر گرما خوردن که دیگه گرمای جهنم عذابشون نمیده و میدونه که ما خیلی راحت هستیم تو جهنم واسه همین بوشهریا رو میخواد بفرسته بهشت ، ما اینیم دیگه  .. راستی قالب جدید چطوره ؟ خیلی وقت بود وبلاگم سفید مونده بود امروز گفتم رنگشو عوض کنم رنگی که خیلی دوست دارم : سیاه و قرمز . درسته شاید واسه وبلاگ زیاد قشنگ نباشه اما یه مدت تغییر و تحول بدک نیست پس سعی کنید فعلا تحمل کنید تا بعد ببینم چی میشه .. خوب دیگه بیشتر از اینمزاحمتون نمیشم امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین و هیچ مشگلی نداشته باشین و دوباره تشکر میکنم از همتون .. نظر یادتون نره منتظرم موفق و موید باشین .

آرزومند آرزوهایتان نوید || پسر جنوب ||   

دلم گرفته !!

سلام دوستان عزیز خوبین ؟  من که خرابه خرابم .. حالم گرفته از دور و وریام از کسایی که تا کاره آدم دارن آدم رو می شناسن از کسایی که چون کاری با نوید ندارن نوید براشون مرده !  یکی رو که اصلا فکرشم نکی کردم حداقل فکر می کردم این همیشه با من مثل می مونه اما اونم دیگه مثل اولا نیست کسی که اگه سه چهار روز ازم خبر نداشت به هر بدبختی بود یه جوری پیدام می کرد ببینه چه مشکلی دارم و همیشه هم مشکلم رو حل می کرد اما همین شخص اگه الان یه ماه هم ازم خبری نشه اصلا انگار که نه انگار نویدی وجود داره !! همیشه موقعی احساس تنهایی می کردم یادم می افتاد اونو دارم بیخیال هر چی تنهایی و از این صحبت ها بود می شدم !! نمی دونم چرا اطرافیانم اینجوری شدن همیشه می گفتم این تنها کسیه که به خاطر هیچ با من خوبه به خاطر خودم با من خوبه اما اینم دیگه نیست دیگه واسه اینم مهم نیستم !! دلم به یه وبلاگ نویسی خوش بود به نظراتی که به وبلاگم می دادن اما الان دیگه دلم به اینم خوش نیست چون دیگه خواننده ای وجود نداره همه میان میگن چه مطلب خوبی چه شعر قشنگی و بدونه هیچی میگن یه سری هم به من بزن بای !!! آخه اینم شد خواننده وبلاگ ؟  انشالله خدا به من هم صبری عطا کنه {‌‌ آمین یا رب العالمین } فقط ترو خدا دوستان عزیز برام دعا کنین دارم از تنهایی و بی کسی دق میکنم .  
I Need a Help 

هدیه ای عجیب

چند روز پیشا یه جعبه واسم رسید که خیلی چیزهای عجیبی توش بود البته واسه من عجیب بود و یا سی دی که این آهنگ رو روش رایت کرده بود ... از طرف : پ . د . ( هر جا هستی سالم باشی پ . د عزیز ) البته این متن کاملش نیست کاملی خیلی بیشتره !! اما خیلی هاش حداقل از ان کسی که به من تقدیم کرد در مورد من دروغه اما شاید برای خیلی ها راست باشه اما دوباره می گم دوست قدیمی اینا فکر نکنم در مورد من درست باشه !! به هر حال مرسی از کادوها که برام فرستادی .



هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد ... و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود | گابریل گارسی مانکز| 

چه اشتباهی کردم که اسمت رو بردم .. خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم

راستی چه عالمی بود اگه بدا نبودن .. جدا میشم ما از هم چون خیلی ها حصودن

دیشت تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب .. تو خیلی خوبی اما فقط تو عالم خواب

عکسها و هدیه هاتم می دم به یه واسطه .. تا که به خیر و خوشی تموم بشه این رابطه

حرفهای عاشقونه همش مال قدیمه .. مثل همون حرفا که ماها به هم زدیم

هر وعده ای که دادی به هر کسی عمل کن .. غصه هاشو یه جوری با مهربونی حل کن

نذار که عشقت واسش مشکل و درد سر شه .. نذار که از دست تو راهی یه سفر شه

چه وقتایی طلف شد با تو سر قرارا .. تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا

گناه تو همین بود نداشتن صداقت .. اما گناه من بود نکردن خیانت

سفیدی نگاهت ناب شبیه برفه .. آب میشه زود و فقط یه قیمت یه حرفه

دیگه خدا نگهدار لحظه های قیمتی .. منو ببخش عزیزم هر کی داره قسمتی

دنیا رو اگه بهم بدی دلم ازت صاف نمیشه .. دلی که بشکنه و کدر بشه شفاف نمی شه

نه دیگه دوست دارم محال باورم بشه .. اسم تو دیگه محال تو دلم جا بشه

حیف اون برجی که از تو برای خودم ساخته بودم .. من مقصر نبودم چون تورو نشناخته بودم

اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت .. دیگه نمی خوامت لعنت به تو و اون روز تولدت

|| شاید اشتیاه اما تموم عاشقا دروغ میگن .. آدمای مهربون و باوفا دروغ می گن ||

اونا که تا همیشه میگن دیونتن .. بذار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن

اونا که میان به این بهونه ها که اومدن .. از توی شهر قشنگ قصه ها دروغ میگن

اونا که فدات بشم تکه کلامشون شده .. به تمام آسمونا به خدا دروغ میگن

....

حیف اشکهایی که ریختم واسه تو دم سپیده ..حیف احساس طلایی حیف این عشق و عقیده

.... 

ما که رفتیم ولی یادت باشه که دیوونه بودیم .. واسه تو یه عمر اسیر تو کنج این خونه بودیم

ما که رفتیم تو بمون با هر کی که دوسش داری .. با اونی که پنهونی سر روی شونش میذاری

ما که رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود .. قصه چشم های تو واسه ما تکراری نبود

ما که رفتیم حالا تو می مونی و عشق جدید .. می دونم چند روز دیگه می شنوم جدا شدی

ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود .. دل ما لایق این که بندازیش زمین نبود

ما که رفتیم ولیکن قدرت رو دونسته بودیم .. بیشتر هم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم

ما که رفتیم تو برو دل بده دست دیگری .. به قول حافظ ما هم داریم یه یاره سفری

ما که رفتیم تو بشین زیر نگاه عاشقش .. آرزوم اینه فقط طلف نشه دقایقش

ما که رفتیم تو برو دنبال طالع خودت .. ببینم که سال دیگه کی میاد تولدت

ما که رفتیم تو بمون با اونکه از راه اومده .. اون که با اومدنش خنجر به قلب من زده

ما که رفتیم  دل ندیم به عشق کاغذی .. لااقل میومدی پیشم واسه خداحافظی

بعد از سالها

سلام خوب هستین دوستان ؟‌ چه خبر ؟  شرمنده  بابته این مدت که نبودم آخه درگیر انتخابات بودم که با شکست مواجه شدیم ٬‌ من از دکتر مصطفی معین حمایت می کردم که متاسفانه بعلت خریت ملت با شکست روبرو شد .. انشالله یه روز از این کارتون پشیمون بشین هر چند فایده ای نداره اما من از همین الان گفتم انشالله هر چه زودتر به حرف من برسین  اینم وبلاگ من که تو این مدت باهاش کار می کردم . اینجا یه سر بزنین البته از امروز دوباره با همین وبلاگ میام می خوام از خاطرات روزهای انتخابات براتون بگم .. فعلا یه متن می ذارم که واسم میل کردن به نظر می رسه متن طنز  گفتم بذارم شما هم حال کنین . بیشتر از این حرف نمی زنم اما به دوستاتون بگین نوید دوباره برگشته.


هیچ تا به حال فکر کرده اید اگر جای اسم عوض میشد چه اتفاقی می افتاد؟
مثلا فرض کنید که اصلا کلمه ی دست اختراع نمیشد و مردم برای به کار بردن این کلمه از کلمه ی چیز استفاده میکردند.اون وقت اتفاق ها بدین شرح بود:
در کتاب علوم مینویسند چیز خیلی مفید است . با چیز میتوان اجسام را بلند کرد . بعضی چیزها مو دارند و بعضی بی مو هستند ولی کف چیز مو ندارد . هیچ وقت با چیز کثیف غذا نخورید . خانم ها همیشه دوست دارند به چیزشان لاک و کرم بمالند . این عمل برای حفاظت از چیز خیلی خوب است . ادم وقتی سردش میشود چیزش را روی بخاری یا زیر بغل میگیرد . هیچ وقت چیز خود را با چیزی که خونیست تماس ندهید . در کتاب تاریخ مینویسند : اردشیر دراز چیز به هندوستان لشکر کشی کرد و چیز اجانب را کوتاه نمود . در کتاب های دینی نوشته میشود : برای تیمم چیز خود را به خاک بمالید و انگاه به صورت خود بکشید . مردم کوچه و بازار میگویند چیز ما نمک ندارد و به هر کس خوبی کردیم جوابش بدی بود . عیب نداره با هر چیز بدهی با همان چیز میگیری . پدری به پسرش میگفت : پسر جون هیچ وقت چیزتو پیش مردم دراز نکن . هیچ وقت با مال مردم چیز درازی نکن .
ان روز با کسی اشنا شدم و به هم معرفی شدیم او چیزش را دراز کرد و چیزش را گرفتم و کمی فشار دادم چه چیز گرم و لطیفی داشت !
از زیادی خجالت چیزش خیس شد . دوستی ما از همان موقع شروع شد . دیروز او را در اتوبوس دیدم چیزمو به میله گرفتم رفتم جلو خیلی خوشحال شد . اتوبوس خیلی تند میرفت و من برای اینکه نیفتد چیزمو گذاشتم به پشتش و کمی فشار دادم خیلی خوشحال شد و تشکر کرد و او در ایستگاه پیاده شد و من چیزمو براش تکان دادم فردای ان روز در تریا قرار گذاشتیم و نشستیم خیلی تشکر کرد . فضا تیره و تاریک بود و من چیزمو گذاشتم رو چیزش و گفتم چیز شما چقدر کوچیک و نرمه او هم گفت چیز شما چه بزرگ و داغه  بعد امدیم بیرون چیزمون توی چیز هم تو خیابون راه افتادیم همه ما رو نگاه میردند او را رساندم دمه در خونشون . اون چیزمو گرفت و من چیزشو فشار دادم وقتی از او دور شدم با چیزم براش بوسه فرستادم . هوا خیلی سرد بود . یواش یواش امدم طرف خانه . چیزم داشت یخ میکرد . چیزمو گذاشتم توی جیبم و توی عالم خودم بودم که یه چیز خورد به پشتم...!!!!

.:: منتظر نظراتتون هستم .. به دوستاتون هم خبر بدین دوباره اومدم ::.
آرزومند آرزوهای شما نوید ||‌ پسر جنوب ||

قالب جدید !!

سلام خدمت همه با معرفتهایی که سر میزنن و نظر میدن  انشالله که همیشه خوب و خوش و سلامت باشین .. یه چیزی بگم البته دو چیزه ها اولیش رو گوش بدین تا دومیشم بگم .. ۱. نازنین خانم خوبی ؟ دوست عزیز و یار همیشگی منم ارادت خاصی نسبت به شما و وبلات دارم اما این پستی که من دادم فقط واسه دل خودم و هیچ دل شکستنی در کار نیست اصلا چیزی نیوده که بخواد بشکه یا نشکه  ما رو چه به این حرفا !‌ فعلا فقط تو فکر درسیم ..!!  . ۲ . دوست عزیز دیگری دختر تنها به من میگه چرا به من سر نمیزنی خوب آخه وقتی تو آدرس وبلاگت یا حتی ایمیلت رو برام نمیذاری من از کجا پیدات کنم ؟!!  چرا از من ناراحت میشی ؟ خوب بابا تو آدرس وبلاگت رو بده رو جفت چشام ٬ میام بخدا پسر جنوب بی معرفت نیست  پسر جنوب همتون رو دوست داره بازم از بی حرفی یه متن رو میذارم که واسم ایمیل کردن من که خوشم اومد ٬ نامه پسر عربی به یه دختر ایرانی که عاشقش شده امیدوارم خوشتون بیاد :

یا ایـــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـا

امیـدوارم که مزاجک عین الصحت و السلامت بوده باشد .

و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوای

فراقــک , کـــه ان هم انشــــــا الله تعالی فی همـــین ایام

دیدارنا و مرادنا حاصلوننـا . باری یا ایها العزیز انا فــی آتش

العـشق کمثـل الماهیتابه میـــسوزم! و جلز و ولزنا درآمده.

فی کـــل شبها که انا ســرم را علی المتــــــــکا میگذارم ,

اشــــــــــــــــــکنا کمثل الرودخـــــانه جاریه" علی البـــستر

و آه سوزاننی بســـــــــــــــوی آسـمان صعودن !

الهی انا قربـــــــــان انت بروم . انا قسم میخورم بجاننی و

بجانک که فی کـــل شبها ابدا" خواب فـــــــــــی چشماننا

لا داخـــــلون و اغـــلب الی صبح بیــــدارون و گریـــــه زارون فی هجرک .

انا قربان چــــشم و ابرویت بروم و جـــــــــان ناقابل الحقــیر فدای بدن ابیضت بشود !

بـخدا رنگم من هجرانک کمـــــثل الزردچوبه اصفر شــــــده

و قلبنــــــا کمثل الآلبالـــو احمر گردیده .

" آه ... آه یاویلنا کــه هــــــــــــر نصفه شب بیادکم یوقوقو ! یعنـــی وق وق !

میـکنم و هرچه نامه جات العاشقانه بسوی انت ارسالون

هیچ لاجـــوابون گویا انا را آدم لا حسابون !!! "

به جان انت که از جان الحقیر عزیزتر است قلبنا فی فراقک

مـــجروح و لباب قلبنا بروی انت مفتوح !

انا نمیدانم که چرا از من فرارون ! در صورتی کـــــــه انا من

العشـقک بیقرارون گویا لارحم فی قلبک !!!

انــــــــــــــا هستم واحد(اون) جوان(اون) الباسواد و صاحب

المعلومات الکثیره . بــا تــــــــــمام این احوال حاضرم حلقه

العبودیت و الچاکری ترا فی الگوشم آویزاننا!

رحـــــم .... ارحم ! یعنی رحم کن نگذار من(men) جفائک

خودم را با اربـــع نـخود تریاک یقتلون !!!

انا دیـــــگر طاقت الفراغ ندارم و به وصالک مشتـاقون ولـی

خداوند به قدر مثقال ذره وفا فی وجودک لا آفریده !!!

انــــــــــــــا تا ثلاث ماه دیگر مرتبا" فی هر هفته واحد نامة

العاشقانة بـرای انـت مینویسم ! تا بحال زارنا متــــفکرون

و چنانچه باز هم بر درد دلـم لا یرسون آنــقدر اشکنا مـــن

الچشمنا سرازیرون تا جـــــــــــان آفرین تسلیمون !!!

آنکه من الفراقک زردا" و لاغرون

الجوان الضعیف الخفیف الکثیف !


آرزومند آرزوهایتان نوید ||‌ پسر جنوب ||