هدیه ای عجیب

چند روز پیشا یه جعبه واسم رسید که خیلی چیزهای عجیبی توش بود البته واسه من عجیب بود و یا سی دی که این آهنگ رو روش رایت کرده بود ... از طرف : پ . د . ( هر جا هستی سالم باشی پ . د عزیز ) البته این متن کاملش نیست کاملی خیلی بیشتره !! اما خیلی هاش حداقل از ان کسی که به من تقدیم کرد در مورد من دروغه اما شاید برای خیلی ها راست باشه اما دوباره می گم دوست قدیمی اینا فکر نکنم در مورد من درست باشه !! به هر حال مرسی از کادوها که برام فرستادی .



هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد ... و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود | گابریل گارسی مانکز| 

چه اشتباهی کردم که اسمت رو بردم .. خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم

راستی چه عالمی بود اگه بدا نبودن .. جدا میشم ما از هم چون خیلی ها حصودن

دیشت تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب .. تو خیلی خوبی اما فقط تو عالم خواب

عکسها و هدیه هاتم می دم به یه واسطه .. تا که به خیر و خوشی تموم بشه این رابطه

حرفهای عاشقونه همش مال قدیمه .. مثل همون حرفا که ماها به هم زدیم

هر وعده ای که دادی به هر کسی عمل کن .. غصه هاشو یه جوری با مهربونی حل کن

نذار که عشقت واسش مشکل و درد سر شه .. نذار که از دست تو راهی یه سفر شه

چه وقتایی طلف شد با تو سر قرارا .. تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا

گناه تو همین بود نداشتن صداقت .. اما گناه من بود نکردن خیانت

سفیدی نگاهت ناب شبیه برفه .. آب میشه زود و فقط یه قیمت یه حرفه

دیگه خدا نگهدار لحظه های قیمتی .. منو ببخش عزیزم هر کی داره قسمتی

دنیا رو اگه بهم بدی دلم ازت صاف نمیشه .. دلی که بشکنه و کدر بشه شفاف نمی شه

نه دیگه دوست دارم محال باورم بشه .. اسم تو دیگه محال تو دلم جا بشه

حیف اون برجی که از تو برای خودم ساخته بودم .. من مقصر نبودم چون تورو نشناخته بودم

اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت .. دیگه نمی خوامت لعنت به تو و اون روز تولدت

|| شاید اشتیاه اما تموم عاشقا دروغ میگن .. آدمای مهربون و باوفا دروغ می گن ||

اونا که تا همیشه میگن دیونتن .. بذار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن

اونا که میان به این بهونه ها که اومدن .. از توی شهر قشنگ قصه ها دروغ میگن

اونا که فدات بشم تکه کلامشون شده .. به تمام آسمونا به خدا دروغ میگن

....

حیف اشکهایی که ریختم واسه تو دم سپیده ..حیف احساس طلایی حیف این عشق و عقیده

.... 

ما که رفتیم ولی یادت باشه که دیوونه بودیم .. واسه تو یه عمر اسیر تو کنج این خونه بودیم

ما که رفتیم تو بمون با هر کی که دوسش داری .. با اونی که پنهونی سر روی شونش میذاری

ما که رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود .. قصه چشم های تو واسه ما تکراری نبود

ما که رفتیم حالا تو می مونی و عشق جدید .. می دونم چند روز دیگه می شنوم جدا شدی

ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود .. دل ما لایق این که بندازیش زمین نبود

ما که رفتیم ولیکن قدرت رو دونسته بودیم .. بیشتر هم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم

ما که رفتیم تو برو دل بده دست دیگری .. به قول حافظ ما هم داریم یه یاره سفری

ما که رفتیم تو بشین زیر نگاه عاشقش .. آرزوم اینه فقط طلف نشه دقایقش

ما که رفتیم تو برو دنبال طالع خودت .. ببینم که سال دیگه کی میاد تولدت

ما که رفتیم تو بمون با اونکه از راه اومده .. اون که با اومدنش خنجر به قلب من زده

ما که رفتیم  دل ندیم به عشق کاغذی .. لااقل میومدی پیشم واسه خداحافظی

بعد از سالها

سلام خوب هستین دوستان ؟‌ چه خبر ؟  شرمنده  بابته این مدت که نبودم آخه درگیر انتخابات بودم که با شکست مواجه شدیم ٬‌ من از دکتر مصطفی معین حمایت می کردم که متاسفانه بعلت خریت ملت با شکست روبرو شد .. انشالله یه روز از این کارتون پشیمون بشین هر چند فایده ای نداره اما من از همین الان گفتم انشالله هر چه زودتر به حرف من برسین  اینم وبلاگ من که تو این مدت باهاش کار می کردم . اینجا یه سر بزنین البته از امروز دوباره با همین وبلاگ میام می خوام از خاطرات روزهای انتخابات براتون بگم .. فعلا یه متن می ذارم که واسم میل کردن به نظر می رسه متن طنز  گفتم بذارم شما هم حال کنین . بیشتر از این حرف نمی زنم اما به دوستاتون بگین نوید دوباره برگشته.


هیچ تا به حال فکر کرده اید اگر جای اسم عوض میشد چه اتفاقی می افتاد؟
مثلا فرض کنید که اصلا کلمه ی دست اختراع نمیشد و مردم برای به کار بردن این کلمه از کلمه ی چیز استفاده میکردند.اون وقت اتفاق ها بدین شرح بود:
در کتاب علوم مینویسند چیز خیلی مفید است . با چیز میتوان اجسام را بلند کرد . بعضی چیزها مو دارند و بعضی بی مو هستند ولی کف چیز مو ندارد . هیچ وقت با چیز کثیف غذا نخورید . خانم ها همیشه دوست دارند به چیزشان لاک و کرم بمالند . این عمل برای حفاظت از چیز خیلی خوب است . ادم وقتی سردش میشود چیزش را روی بخاری یا زیر بغل میگیرد . هیچ وقت چیز خود را با چیزی که خونیست تماس ندهید . در کتاب تاریخ مینویسند : اردشیر دراز چیز به هندوستان لشکر کشی کرد و چیز اجانب را کوتاه نمود . در کتاب های دینی نوشته میشود : برای تیمم چیز خود را به خاک بمالید و انگاه به صورت خود بکشید . مردم کوچه و بازار میگویند چیز ما نمک ندارد و به هر کس خوبی کردیم جوابش بدی بود . عیب نداره با هر چیز بدهی با همان چیز میگیری . پدری به پسرش میگفت : پسر جون هیچ وقت چیزتو پیش مردم دراز نکن . هیچ وقت با مال مردم چیز درازی نکن .
ان روز با کسی اشنا شدم و به هم معرفی شدیم او چیزش را دراز کرد و چیزش را گرفتم و کمی فشار دادم چه چیز گرم و لطیفی داشت !
از زیادی خجالت چیزش خیس شد . دوستی ما از همان موقع شروع شد . دیروز او را در اتوبوس دیدم چیزمو به میله گرفتم رفتم جلو خیلی خوشحال شد . اتوبوس خیلی تند میرفت و من برای اینکه نیفتد چیزمو گذاشتم به پشتش و کمی فشار دادم خیلی خوشحال شد و تشکر کرد و او در ایستگاه پیاده شد و من چیزمو براش تکان دادم فردای ان روز در تریا قرار گذاشتیم و نشستیم خیلی تشکر کرد . فضا تیره و تاریک بود و من چیزمو گذاشتم رو چیزش و گفتم چیز شما چقدر کوچیک و نرمه او هم گفت چیز شما چه بزرگ و داغه  بعد امدیم بیرون چیزمون توی چیز هم تو خیابون راه افتادیم همه ما رو نگاه میردند او را رساندم دمه در خونشون . اون چیزمو گرفت و من چیزشو فشار دادم وقتی از او دور شدم با چیزم براش بوسه فرستادم . هوا خیلی سرد بود . یواش یواش امدم طرف خانه . چیزم داشت یخ میکرد . چیزمو گذاشتم توی جیبم و توی عالم خودم بودم که یه چیز خورد به پشتم...!!!!

.:: منتظر نظراتتون هستم .. به دوستاتون هم خبر بدین دوباره اومدم ::.
آرزومند آرزوهای شما نوید ||‌ پسر جنوب ||